عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 6 ارديبهشت 1390
بازدید : 1975
نویسنده :

 

سپاس و آفرین آن ایزد پاک                                      که ما را آفرید از توده خاک

با عرض سلام خدمت شما خواننده عزیز.امیدوارم که شما از کسانی باشید که به لار سفر کرده اید.

من از کسانی بودم که اعتقاد داشتم شهر لار امادگی استان شدن را ندارد.‏ چرا؟زیرا مسئولین به فکر دیگر شهر ها و بخش های اطرافشان نیستند و این یک حقیقت است(البته حسنی هم تا الان کار خاصی  برای ما نکرده)اما امروز ما باید این حقیقت را هم بپذیریم که خواه ناخواه  هر شهری بدنبال استقلال و پیشرفت خود می باشد و در نتیجه به جدایی از لار می انجامد.‏ اما این که کدام شهر باید استان شود(لار لامرد یا هر جای دیگر)جای تامل دارد.و مسئولین ،باید به پیشینه و مرکزیت لار توجه کنند.‏ دوست عزیز حالا که به این وبلاگ سر زدی پیشینه لار را با دیگر شهر ها مقایسه کن، البته به مسئولین هم توصیه می کنم شما که قرار است از بدو ورود به مجلس حقوق آنچنانی تا آخر عمر بگیرید،کاری کنید که این پولی که ناجوانمردانه دریافت می کنید حلال باشد.کمی هم به فکر مردم باشید.آقای نماینده خبرداری درمانگاه شهر ما دکتر درست و حسابی ندارد.خبرداری تا مجروحین تصادفی از شهر ما به لار برسند عمرشان را به شما داده اند.خبراز ماجرای تصادف روز12 فروردین در بنارویه داری؟خبرداری...



:: موضوعات مرتبط: نقد , ,
:: برچسب‌ها: ‏"لارستان کهن"استان لارستان"نقد و بررسی" ,
تاریخ : 5 ارديبهشت 1390
بازدید : 3983
نویسنده :

در 70 کیلومتری شهر لار  شهری است با جمعیت تقریبا12000 هزار نفری به نام بنارویه با فرهنگی به قدمت صفوی و شاید قبل دوران صفویه با لهجه اچمی.‏ از بزرگان  شهر شنیده ام که در قدیم شغل اکثر مردم کشاورزی گندم جو و پنبه و دامداری بوده است.اما امروزه نمی توانم بگویم شغل اکثریت چیست زیرا عده  ای مشغول به شغل دولتی و عده کثیری مشغول به شغل آزاد و تعدادی هم در کشورهای حاشیه خلیج فارس در پی کسب درآمد می باشند.‏ یادم می آید تا 15 سال پیش لباس زن های شهر لباس مخصوصی به نام ‏((قنبل)) بود که از چند دست لباس تشکیل می شد که هیکل را بسیار بزرگ نشان می داد.‏ اما چندسالی است که دیگر از این نوع لباس خبری نیست و اگر هم باشد به ندرت یافت می شود.‏ اگر به شهر بنارویه سفر کنید حتما در خانه های قدیمی به نانوایی های خانگی برخورد خواهید کرد که در زبان محلی به آن ‏(برزه) گویند که زن ها بوسیله آن نان های محلی می پزند

چند نمونه از نان های محلی را برایتان نام می برم

1:شلوت(شلوط):نانی است نرم وقطور و دایره ای شکل

2:بالتوه ‏(بالاتابه) که با آرد و تخم مرغ و کنجد می پزند

3:لیتک:‏نانی بسیار نازک که اکثرا در ماه رمضان استفاده می شود

4:نان تیری:در تمام فصول سال پخت می شود



:: موضوعات مرتبط: فرهنگ لارستانی , ,
:: برچسب‌ها: ‏"لارستان کهن"بنارویه"فرهنگ بنارویه"شغل"اداب و رسوم" ,
تاریخ : 4 ارديبهشت 1390
بازدید : 2229
نویسنده : لارستان بزرگ


:: موضوعات مرتبط: تقويم لارستان بزرگ , ,
:: برچسب‌ها: ,
تاریخ : 3 ارديبهشت 1390
بازدید : 2248
نویسنده :

خانه لاریها از مجموعه بناهای تاریخی متعلق به دوران قاجاریه شامل شش باب خانه با فضاهای کاملاً معماری ویژه خانه‌های کویری می‌باشد.‏ این خانه در سال 1286 قمری ساخته شده مالک آن حاج محمد ابراهیم لاری بوده است. سابقا بعنوان خانقاه نعمت اللهی از آن استفاده می‌شد. مساحت آن حدود 1700متر و زیر بنائی معادل 1200متر مربع را داراست. درها، پنجره‌ها، ارسی‌ها و اتاقهای آئینه کاری و نقاشی شده آن یکی از نمونه‌های زیبا و عالی خانه‌های اعیانی قرن سیزدهم است.این مجموعه همجوار بناهای تاریخی چون مدرسه ضیائیه یا زندان اسکندر، بقعه سید گلسرخ و برج و با روی یزد است که جمعاً شش هزار متر مربع وسعت دارد خانه لاریها به شماره ثبتی ۱۸۳۷ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده‌است



:: موضوعات مرتبط: لارنوشت , ,
:: برچسب‌ها: ‏"یزد"خانه لاری ها" زمان قاجاریه"قرن سیزدهم"مساحت"زیربنا" ,
تاریخ : 2 ارديبهشت 1390
بازدید : 2029
نویسنده :

بسم رب الشهدا والصدیقین

نام:ناصر

شهرت:شاکر

نام پدر:محمد ابراهیم

تاریخ تولد:9/6/1347

محل تولد:آبادان

تاریخ شهادت:4/1/67

محل شهادت:‏ منطقه دربندی خان عراق

محل دفن:بهشت شهدای بروجرد

 

___________________________________________________________________________

*زندگی نامه*

شهید شاکر در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود و تربیت یافت و به آداب و اعتقادات اسلامی آشنا شد.تا پایان دوران راهنمایی تحصیل کرد ولی بعد به مدرسه انقلاب اسلامی راه یافت.او در اوایل انقلاب در تظاهرات و راهپیماییها شرکت موثر داشت و همیشه تعدادی عکس امام و اعلامیه را به خانه می آورد.‏ در مساجد حضور می یافت و نگهبانی می داد و بعدها که پایگاههای مقاومت رسمیت یافت به عنوان بسیجی همکاری می کرد واز همان طریق به جبهه اعزام شد.‏ او دو بار به جبهه اعزام گردید.‏ دفعه اول بدون اجازه پدر ومادرش  به اتفاق دوستانش از طریق سپاه بروجرد به منطقه فاو اعزام شد.‏ در این مرحله به عنوان یک بسیجی ساده به خدمت در جبهه پرداخت.‏ ولی در مرتبه دوم از طریق جهاد شیراز  به عنوان راننده لودر به منطقه جنگی خرمال عراق اعزام گردید.‏ او در جبهه در کار سنگر کنی نقش ومسولیتی سنگین را برعهده داشت.‏ وی عاشق جبهه و جنگ بود و از هیچ چیز هراسی نداشت و به عنوان راننده لودر و بلدوزر و ماشینهای تدارکات با واحد خود همکاری می کرد شهید شاکر گذشته از رانندگی انواع ماشینهای سنگر کنی و آشنایی با طرز کار آنها جوشکار و مکانیک موتور وسکلیت  هم بود وباتوجه به تخصصهای گوناگونی که داشت مورد توجه دوستان و فرماندهان بود.‏ شهید در موقع عملیات به عنوان نوحه خوان و قاری به بچه ها روحیه می داد.‏ همیشه می گفت:می دانم آخر شهیدمی شوم.شهید شاکر چون با شهید پاسدار علی محمد گودرزی فرمانده گردان ثارالله نسبت خویشی داشتند خیلی صمیمی بودند و چون درجبهه ها همیشه با هم بودند کمتر به مرخصی می آمدند.سرانجام این شهید بزرگوار در تاریخ4/1/67 در عملیات بیت المقدس در حین سنگرکنی در منطقه در بندی خان عراق به شهادت رسید وچون محل اعزام او شیراز بود پیکر مطهرش را دوستان و همرز مانش با مشکلات بسیار به معراج کرمانشاه بردند و بعد از آن به بیمارستان چمران بروجرد تحویل داده می شود و چون در آن زمان شهر بروجرد بمباران شده بود جنازه او چندین روز در سردخانه مانده بود و خانواده اش اطلاعی نداشتند.سرانجام پیکرش را در بهشت شهدای بروجرد بالای غسالخانه سابق جنب شهدای کریمانی به خاک سپردند.و...هرچندکه شهید در آبادان به دنیا آمدند و در بروجرد به خاک سپرده شدند اما وظیفه خود دیدم  تا ادای دینی به شهید و خانواده او کرده باشم.

____________________________________________________________________________

*قسمتی از وصیت نامه شهید ناصر شاکر*

...به دنبال مال دنیا نروید که فنا شدنی است...

باید با تمام وجود از اسلام و انقلاب ایران پاسداری کنیم

_______________________________________(روحش شاد ویادش گرامی باد)

درحال حاضر پدر شهید در شهر بنارویه زندگی میکند.وهر سال در ماههای تابستان به دیگر برادران شهید ومادر شهید که همسر دوم او می باشد سر می زنند.

 

نویسنده:حمید



:: موضوعات مرتبط: شهدای لارستان کهن , ,
:: برچسب‌ها: ‏"لارستان کهن"بنارویه"شهدای بنارویه"شهید شاکر"زندگینامه" ,
تاریخ : 1 ارديبهشت 1390
بازدید : 3949
نویسنده :

نام:جلیل

شهرت:اقتصادی

نام پدر:علیمراد

تاریخ تولد:18/11/66

محل شهادت:جبهه های جنوب

محل دفن:گلزار شهدا بنارویه

*زندگی نامه*

***شهید جلیل اقتصادی در یکی از روزهای سال1351در خانواده ای مومن و مذهبی دیده به جهان گشود.وی از سنین5الی 6 سالگی با علاقه فراوانی که له فراگیری کلام الله مجید داشت در مکتب خانه مسجد صاحبالزمان (عج)بنارویه شرکت می نمود ودر همان سنین کودکی موفق به فراگیری چند جزءقرآن و احکام اسلامی شد.ایشان از همان دوزان کودکی بطور منظم در نماز جماعت مسجد صاحب الزمان(عج)شرکت می کرد.شهید دوران ابتدایی تحصیل خود را در بنارویه با موفقیت پشت سر نهاد وواردمدرسه راهنمایی شد وبا تشکیل بسیج به فرمان امام خود به عضویت بسیج در آمد ونام خود را در دفتر قهرمانان گمنام ثبت نمود وبا پشت پا زدن به درس ومدرسه وبا عشق به امام وشهدا در مورخ6/10/66عازممیادین نبرد گردید تا به جهانیان بفهماند که ملت ایران از شهادت هراسی ندارند ومکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد و هنوز یک ماه از ماموریتش در جبهه جنوب نگذشته بود که دچار موج گرفتگی می شود و پس از انتقال به بیمارستان ومداوای اولیه پژشکان به وی استراحت می دهند.اما ایشان بجای استراحت در منزل به محض خروج از بیمارستان عازم خط مقدم جبهه می شود وسرانجام در تاریخ66/11/18در حالی که در سنگر کمین مشغول نگهبانی از مرزهای ایران اسلامی بود با پرتاب نارنجک تفنگی دشمن به داخل سنگرش به وصل یار نائل می آید وپیکر مطهرش چون در میدان نبرد به شهادت رسیده بود بدون غسل و کفن در گلزار شهدا بنارویه به خاک سپرده شد.‏ راهش پر رهرو

*قسمتی از وصیت نامه شهید*

مبادا اجازه دهید اسلحه بر زمین افتاده من بر زمین بماند.اسلحه مرا بردارید وجبهه ها را با حضور خود پر نمایید وهمواره پیرو ولایت فقیه باشید.

بنا به گفته همرزمان شهید و همچنین به گفته فرمانده گردان امام علی(ع)شهید اقتصادی با دست خط مبارکش بر روی گلوله های موجود نوشته بودند از این مهمات به نحو احسنت استفاده شود زیرا اگر چه میدان جنگ بادشمن است ولی با توجه به شرایط و وضعیت کشور در آن زمان نبایدمهمات را به هدر داد.



:: موضوعات مرتبط: شهدای لارستان کهن , ,
:: برچسب‌ها: ‏"لارستان کهن"بنارویه"شهدای بنارویه"زندگینامه"وصیت نامه" ,
تاریخ : شنبه 20 فروردين 1390
بازدید : 2127
نویسنده : لارستان بزرگ

مبلمان شهري در فضاهاي شهري

در مجهزسازي فضاهاي سبز و باز شهري ابتدايي‌ترين روش براي احساس آرامش و راحتي در پارك‌ها استفاده از نيمكت است. طرز قرار گرفتن اين نيمكت‌ها بايد به شكلي باشد كه دسترسي به آنها آسان و راحت بوده يعني در سراسر پارك و به تعداد زياد موجود باشد. صندلي‌ها بايد در روبه‌روي مناظر زيبا اما در جايي كه در مسير رفت و آمد افراد قرار نگيرد، واقع شود.



:: موضوعات مرتبط: مدیریت شهری , ,
:: برچسب‌ها: "مبلمان شهري"استانداردها"طراحي"زيباسازي شهر"فضاهاي شهري" ,
تاریخ : 19 فروردين 1390
بازدید : 2423
نویسنده :

چه گویم که تو را شایسته باشد                                   زبان در وصف رویت خسته با شد

آنچنانکه در سادگی سروده های غلامحسین مشخص است.پیش از آنکه شاعر باشد یک عارف دلباخته است که شعر را همچون چاهی برگزیده که درگاه شکوه ونیاز"تمام سوز وگداز خود را در آن به فریاد بنشیند ودر توصیف وثنای معشوق خویش "آنجا که خویش را ناتوان می بیند از مقام حضرت معشوق طلب می کند که:تو خود به من بیاموز آنچه را که شایسته ثنای توست و می فرماید:

چه گویم که تو را شایسته باشد                      زبان در وصف رویت خسته باشد

همه خرد وکلان جویای وصلت                     جهان در بند عشقت بسته باشد

در12فروردین سال1361دست تقدیر او را با دختری فرشته صفت آشنا کرد که(طوبی)نام داشت.طوبی علیرغم ناتوانی وبیماری قلبی محبوب خود وی را به همسری برمی گزیند وبا این شیدای دلباخته ازدواج می کند.اما این وصال دیری نمی پیماید و در شب 30 شهریور ماه سال1361 در شیراز در بستر مهربانی در برابر چشمان طوبی چشم از جهان بر می بندد و به محبوب ازلی وابدی می پیوندد.

پیکراو در دارالرحمه شیراز مدفون است

غلامحسین جعفری آرزوی خود را در سروده آرزوی شاعر اینگونه بیان می کند:

میل دارم چو ز دنیا رفتم

و وجودم بگسست از هم

بشوم معدنی از آهن

که بسازند از آن خنجر نوک تیزی

وببرند به آن گردن جباری

و اگر پیکر بی جانم

نبودلایق این خنجر

بشوم خاک گلستانی

و از آن خاک گلی روید

که شود عط سر یاری

و اگر پیکر بی جانم

نبود لایق این رتبه

بشوم کرمک شب تابی

وخروسی که سحرگاهان

بکند قصد دعا خوانی

به خیالی که خدا اورا

عوض حمد و ثنا داده

بشوم قوت سحرگاهش.

(روحش شاد ویادش جاودان باد.)



:: موضوعات مرتبط: مشاهير لارستان بزرگ , شعر لارستان , ,
:: برچسب‌ها: "لارستان کهن"بنارویه"مشاهیر بنارویه"شیدا"دیوان اشعار" ,
تاریخ : 18 فروردين 1390
بازدید : 2251
نویسنده :

 

اولین شعر غلامحسین:

تا ابد خون می چکد از دیدگان مسلمین

                           در عزای قتل حیدر پادشاه مومنین

کشته شد از تیغ نامردی به هنگام نماز

                            ابن ملجم را نشسته داغ ننگی بر جبین

...وراه خود را اینگونه انتخاب می کند که:

گربخواهی جعفری عاشق بشو

                       بنده عشق علی شو که بود مولای دین

او به هستی با دیده دل می نگرد.هم از این روست که درد مردم را درد خود می داند...:

آن زمان که مادر طفلی

داده از دست شیر پستانش

دست او سوی عابر بی غم

طفل مرده روی دامانش

من چه سان خنده کنم؟!

...

وبه پیروی از مولایش از همان دوران نوجوانی به دستگیری تنگدستان پرداختند واز سویی شعله عشقش روشنی بخش محفل دلدادگانش بوده به طوری که شیفتگانش خود را در زلال کلام او یافتند:

پیکرم آینه ای صاف است

هر که خود را می نگرد در من

شکلی از قامت خود بیند

با همه زشتی وزیبایی

هر که از من بکند دوری

وحشت از دیدن خود دارد

هر که با من بشود مانوس

فکر بشناختن خویش است

ودر جایی دیگر میفرماید:

ای دوست

عاشق بودن را

با صدای بلند

                   اعلان کن

تا آنکه مرد ره است

               بیایید

وآنکه نامرد است

             بگریزد

شیدایی او در اثارش مشهود بود ودر محفل پروانگانش به جز حضرت حق دلبری را نمی بیند .او در سال1344در سن 16 سالگی به زندان شاه افتاد وپس از آزار و شکنجه هایی که در زندان متحمل می شود ازبند رها گشته واندکی بعد به بیماری قلب دچار می شود به طوری که برای معالجه به خارج از کشور سفر می کند وحین عمل قلب از دو پا فلج می شود واز ان پس برای راه رفتن از عصا استفاده می کند.

در سروده های(مرد دانا)و(نیک مرد)از آقای ناصر شریف رازی که وسایل وامکانات انتقال او را به بیمارستان برامپتون لندن جهت انجام عمل جراحی قلب فراهم ساخته کمال سپاسگزاری را ابراز می دارد.

روح شیدای او آنچنان عاشق و دلباخته حضرت حق بوده که بیماری و از کار افتادگی پاهایش خللی در ایمان وعهد او با معشوق ایجاد نکرده.در منظومه زیبا وسوزان(برزو و پریسا)مراحل کمال سالک وجوینده وصال حضرت عشق را با استناد به عشق مجازی در توصیف عشق حقیقی آنچنان ساده و دلنشین به تصویر کشیده است که کمتر کسی است ازآن متاثر نگردد.تا آنجا که نوشیدن زهر را که اشاره به چشم پوشی از دنیای فانی برلی رسیدن به جاودانگی با نیت وصال یار در پذیرش وپایداری در وفای به عهد و فانی شدن در حضرت محبوب می داند.شیدا عشق به حق را سر منشائ آفرینش می داند وهم از این روست که مستی غم وشادی خود را همه از الطافالهی دانسته میفرماید:

گر عاشقم در کوی تو-هستم ولی بر روی تو

                          برمهر تو بر خوی تو-بر زلف عنبر بوی تو

هستم ولی از روی تو-شادم ولی از سوی تو

                          هر کس که آید سوی تو-علشق شود بر روی تو



:: موضوعات مرتبط: مشاهير لارستان بزرگ , ,
:: برچسب‌ها: ‏"لارستان کهن"بنارویه"مشاهیر بنارویه"شیدا"اشعار" ,
تاریخ : 17 فروردين 1390
بازدید : 2639
نویسنده :

 

به نام آن حقیقت مطلق"

آن کلید بسته ها"نور و سمبل وحدت

که مقرر ساخت هجرت خاک را از خاک

 

                                                            "مقدمه"

غلامحسین جعفری متخلص به شیدا"غلامیست دیگر از کوی دلبر.ستاره ایست

فروزان در منظومه عشق.

غلامحسین جعفری در سال1329در قریه کوچکی در حومه لارستان فارس به نام(بنارویه)دیده به جهان گشود.پدرش ابوالحسن ومادرش فاطمه نام دارد.‏ ایشان که فرزند دوم خانواده بودند چند روز پس از تولد به همراه پدر و مادر برای زندگی به شهر آبادان مهاجرت نمودند بطوری که شناسنامه اش صادره از آبادان می باشد و بدین خاطر سرزمینی را که از آن سر برون کرده و دیده محجوبش را بر جهان گشود فراموش نکرده.‏ و درمنظومه زیبا ودل انگیز(برزو و پریسا)شهر بنارویه را موطن خود معرفی نموده اند.

وی از همان دوران کودکی دارای روحی حساس وبصیرتی شگرف (پابوس گل) با این ابیات چنین توصیف می کند:

ز وزی که تولد گشته ام من                    چنان یک بلبل سرگشته ام من

ز وقتی که شنیدم نام گل را                    به پابوسش کمر بسته ام من

یا در سروده (طعم بلا) میفرماید:

تا دیده من روی تو دیده                         دل طعم بلا را بچشیده

عمری به هوای تو ولیکن                        اندیشه به جایی نرسیده

در سن16سالگی با الهام از روح بلندخویش شروع به سرودن اشعارش می نماید:

              درآن سالی که شانزده ساله بودم

                                           شبی با سینه پر غصه خفتم

              میان خواب وبیداری بدم که

                                      نخستین قطعه شعرم بگفتم

...واولین شعرش را در شهادت حضرت مولا علی ابن ابیطالب آغاز نمود...

تا ادامه با ما باشید

نویسنده:حمید رضا



:: موضوعات مرتبط: مشاهير لارستان بزرگ , ,
:: برچسب‌ها: ‏"لارستان کهن"بنارویه"مشاهیر بنارویه"شیدا"اشعار" ,

تعداد صفحات : 32


زمین باقی می ماند اما انسان فانی است،انسان به جهان چشم می گشاید،اما دوباره در قعر خاک مدفون می گردد.زندگی بس کوتاه است،اما جهان در مکان جاوید خود پایدار باقی می ماند. partnering with Indigenous peoples to Defend their Lands، Languages، and Cultures

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان استان من لارستان و آدرس bazigar.Loxtarin.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار می گیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com