و چنانكه گفته شد ايالت خطه لارستان از زمان شاه كيخسرو تا سال 1011 در دودمان گرگين ميلاد باقي بماند و اخرين اولاد او ميرزا عطاالملك مشهور به شاه ابراهيم خان پسر نورالدهرخان لاري است كه نواب الله وردي خان والي فارس او را به قهر و غلبه گرفته، در وقتي كه شاه ايران شاه عباس ماضي صفوي در نزديكي شهر بلخ توقف داشت، الله وردي خان و شاه ابراهيم خان لاري وارد اردو شدند و بعد از چند روزي شاه ابراهيم خان وفات يافت و حكومت لارستانرا به قاضي ابوالقاسم لاري داد.
و اين بيت را به شاه ابراهيم لاري نسبت داده اند:
ما پي تحصيل يار و ار در دل بوده است حاصل تحصيل ما، تحصيل، حاصل بوده است
و از جمله چيزهايي كه از شاه ابراهيم خان، به نواب الله وردي خان رسيد، تاج شاه كيخسرو بود كه به رسم بخشش به گرگين داده، براي مفاخرت ان تاج در اين دودمان باقي بود، در تواريخ نوشته اند، وقتي كه گرگين به ايالت لارستان برقرار گرديد از منجم لاري ساعت سعدي را بخواست، ان منجم بعد از ملاحظه گفت چون 7 سال بگذرد ساعتي ايد كه اگر در ان ساعت وارد شهر لار شوي، چند هزار سال ايالت لار در دودمان تو بماند و گرگين مدت 7 سال در خارج شهر لار توقف نمود و در ان ساعت وارد شهر لار گرديد
و قصبه لارستان را "لار" گويند. در كتاب برهان قاطع نوشته: در قديم "لاد" نام "شهر لار" بود كه در اين زمان "دال" به "را" تبديل گرديد و ان را "لار" گويند.
و اين بيت را نسبت به فردوسي دهند:
صفاهان به گودرز كشواد داد به گرگين ميلاد هم "لاد" داد
يعني كيخسرو وقتي كه ممالك ايران را قسمت بر بزرگان نمود، لارستان را به گرگين بخشيد و اين شهر نزديك به پنجاه و هفت فرسخ كارواني از شيراز دور افتاده است،
عرضش 27 درجه و 25 دقيقه از خط استوا، در كتاب جام جم 27 درجه و 36 دقيقه از نقشه و طول ان يعني دوري از گرينويچ، 54 درجه و 14 دقيقه از جام جم و 54 درجه و 10 دقيقه از نقشه.
و شهر لار در قديم نزديك به 7 ، 8 هزار خانه داشته و اكنون به 2هزار باب خانه نرسد و ان را چندين محله است مانند محله پيرغيب و محله جديد و محله كوريچان و محله كهو ...
در ماه صفر اين سال [1268] نواب والا نصرت الدوله براي نظم گرمسيرات فارس از شيراز حركت فرموده، از فيروزاباد و بلوك سيمكان و قير و كارزين و اترز و خنج و نواحي گله دار و ناحيه بيخ فال لارستان گذشته، وارد شهر لار گرديد و مير هاشم عوضي لاري را كه مدتها سر به عصيان كشيده، اعتنايي به حكومت لارستان نداشت، ماخوذ داشته مقيد فرمود.
شهر بنارویه با قدمت تاریخی که از خود بر جای گذاشته از زمان های دیرین تا بحال با فراز و نشیب هایی که داشته؛ مهد فرهنگ بودن خود را به منطقه جنوب فارس نشان داده است. همیشه در این شهر شاهد بودیم که هر از چند گاهی عده ای جوان با شور و اشتیاق به گرد هم جمع آمده و محلی برای تبلیغ عقاید و فرهنگ غنی اسلام شیعی برگزیده و فعالیت می نمودند. اما به علت نبود امکانات، بودجه مکفی و وجود مزاحمان داخلی، مهر خاموشی بر ساعت کوکی زده و برای همیشه از حرکت در دایره زمان باز می ایستادند. از این قبیل می توان به هیت الزهرا و کانون امام هادی(ع) اشاره نمود. اما چند سالی است به خوبی قابل روئیت است مراکزی هستند که با وجود عوامل دلسرد کننده که در پیش روی دارند،اما با این وجود با عشق یا علی گفته و کمر همت بسته اند و در این عرصه آنچه در توان دارند به کار گرفته اند. برای مثال قصد دارم بطور مختصر و درحد اطلاعات خودم از نحوه تشکیل بیت الاحزان فاطمه زهرا(س) بنارویه و فعالیتهایشان برایتان باز گو کنم.
موسسه بیت الاحزان حضرت زهرا (س)شهر بنارویه در سال 1385 با امکانات بسیار کم در خیابان شهید اقتصادی که امروز شعبه خواهران می باشد؛اقدام به فعالیت نموده است.این موسسه بطور شبانه روز در سه مقطع:خواهران،برادران
مکتب النور در حال فعالیت قرآنی می باشد و تا امروز افراد زیادی توانسته اند زیر نظر این مرکز حافظ کل قرآن یا چندین جزء از کلام الله مجید باشند. نکته جالب اینجاست که این مرکز در طی یک سال توانست کل قرآن را بطور صحیح همراه با قوائد تجویدی به کودکان بین 3 تا 5 سال بیاموزد و البته این کودکان در همین مکتب توانسته اند قبل از اینکه به مدرسه بروند بنویسند و بخوانند .
این روزها گشتی در دنیای اینترنت بزنید با حجم وسیعی از وبلاگهای فارسی نظیر همین یکی که دارید می خوانید مواجه می شوید که به دنبال تشکیل استانی جدید هستند. سئوال اینجاست که چرا جدایی از استان فعلی و تشکیل استانی جدید آرزوی خیلی هاست؟
زمین باقی می ماند اما انسان فانی است،انسان به جهان چشم می گشاید،اما دوباره در قعر خاک مدفون می گردد.زندگی بس کوتاه است،اما جهان در مکان جاوید خود پایدار باقی می ماند.
partnering with Indigenous peoples to Defend their Lands، Languages، and Cultures